بعد یه غیبت طولانی
سلام نازنینم خیلی وقته نشد بیام برات بنویسم ببخشید مامانی این روزها اصلا نمی فهمم کی شب میشه با اومدن ماه مبارک رمضان یه جورایی کارم بیشتر شده هم خونه خودم هم کارای مامانم حسابی شزمنده ات شدم نازنینم. از احوالات پسرم که اوایل تیرماه رفت و واکسن 6 سالگیش و زد و برخلاف نگرانی من که ممکنه بترسه همراه بابایی رفت چون من دلم نمیومد و خیلی اقا نشستی و واکسنت و زدی و به قول خودت مثل یه مرد امپول زدی و اومدی فدات بشم.. چند روز بعدشم بردمت برای سنجش بینایی و سلامتی برای کلاس اول همه چی خوب بود اما گفتن یه سه کیلو اضافه وزن داری مادر فدای کپل خودش بشه این چند وقته به وضوح چاق شدی.. قدت 124 و وزنت 28 کیلو.. با اینکه خیلی بد غذا شدی اما همش یه جور...
نویسنده :
مامان سمیه
13:21